امروز دوشنبه 05 آذر 1403 http://slde2.cloob24.com
0

مقدمه

شناخت گرایی (Cognitiveism)

تاکید "رویکرد شناختی" معمولا، بر ادراک (Perception)، تصمیم گیری (Decision making)، پردازش اطلاعات و... است این نظریه‌ها در مخالفت با "تداعی گرایی افراطی" بوجود آمدند. در واقع این نظریه‌ها به جنبه‌هایی از فرآیند یادگیری توجه کردند که در نظریه‌های تداعی گرا کنار گذاشته و حتی مردود اعلام شده بود. از نظریه پردازان این حوزه می‌توان با نظریه‌های (Gestalt)، پردازش اطلاعات و... اشاره کرد.

این مکتب برخلاف رفتارگرایان برفرایندهای عالی ذهنی مانند تفکر؛تعقل؛ادراک ومساله گشایی تاکید دارد.

از دیدگاه طرفداران این مکتب؛حافظه؛انگیزش وتفکر نقش مهمی در یادگیری که فرایندی درونی است؛دارند.

براساس دیدگاههای جدید موجود دراین نظریه؛یادگیری فرایندی است که طی آن؛دانش واطلاعات به وسیله ی خود یادگیرنده:

*کسب می شود.

*پردازش می شود.

*دست کاری می شود.

*و به یاد سپرده می شود.

سپس دانش واطلاعات کسب شده در موقعیت مناسب به وسیله ی خود یادگیرنده:

* به یادآورده می شود.

*سازمان بندی می شود.

*و با دانش واطلاعات جدید جدید پیوند می خورد.

از پیشگامان این نظریه می توان به گشتالت؛برونر وپیاژه اشاره نمود.

شناخت گرایان یادگیری را برچهار عملیات استوار می دانند:

١- دریافت محرکها

٢- پردازش اطلاعات

٣- نگهداری وذخیره ی اطلاعات

4- انتقال اطلاعات

شناخت گرایی

رویکرد شناخت گرایی با تمرکز بر اینکه دانش چگونه دریافت شده، پردازش، ذخیره و بازیابی می گردد بینش وسیعی به طراحان آموزش یادگیری الکترونیکی می دهد. در مواجه با دروندادهای حسی، امر مهم این است که آموزش الکترونیکی می تواند و اغلب باید هم از صدا و هم تصویر استفاده کند. با صدای کلامی می توان به تشریح و توضیح درونداد تصویری پرداخت بدون اینکه بار اضافی ایجاد کند.

همانگونه که اطلاعات در حافظه کوتاه مدت ذخیره می شوند، طراح آموزشی باید به محدویت حافظه کوتاه مدت توجه داشته باشد. محتوا باید به گونه ای طراحی شود که توجه یادگیرندگان به جنبه اصلی آن متمرکز شود و نه اینکه بوسیله اطلاعات غیر مربوط بر روی صفحه کامپیوتر یا در صدای کلامی آشفته گردد.

با فهم اینکه اطلاعات چگونه از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت منتقل می شود، باید از تکنیک هایی نظیر سازماندهنده های پیشرفته یا علامت های طرح واره ای برای مرتبط ساختن اطلاعاتی که باید فراگرفته شود، با اطلاعاتی که هم اکنون در حافظه بلند مدت یادگیرنده موجود است استفاده کرد. در محیط یادگیری الکترونیکی مبتنی بر وب، اتصالات فرامتنی می تواند در مرتبط ساختن مفاهیم با اطلاعات پیشنیاز مربوطه یا برای کمک کردن به اینکه دانش قبلی فعال شود به کار گرفته شوند.

با آگاهی از شناخت و مهارتهای شناختی، طراح آموزشی می تواند با استفاده از تکنولوژی کامپیوتر در محیط یادگیری الکترونیکی برای افزایش تجارب یادگیری اقدام کند. تشخیص اینکه بعضی یادگیرندگان، یادگیرندگانی بصری، تصویری یا ویدیوئی هستند می تواند در انتقال اطلاعات ثمر بخش باشد. تشخیص اینکه دیگر یادگیرندگان، یادگیرندگانی شینداری، صوتی یا کلامی هستند می تواند برای یادگیری موثر استفاده شود. به علاوه کامپیوتر می تواند به عنوان راهی برای آموزش مهارتهای سطح بالا همچون استدلال و حل مسئله مورد استفاده واقع شود. برنامه های هوش مصنوعی به عنوان نمونه ای از اینکه مسائل پیچیده می توانند از طریق استدلال حل شوند، مدلی آشکار از مهارتهای حل مسئله و ارائه دانش عرضه می کنند، که در نتیجه منجر به یادگیری حل مسئله می شود و همچنین یک آگاهی از فرایند یادگیری(فراشناخت) به فراگیر اعطا می کند.

اما ماهیت دور از دسترس یادگیری الکترونیکی می تواند برای طراحان آموزشی مساله ایجاد کند. برای مثال تحلیل گام های فرایند ADDLE، اغلب مبتنی بر رویکرد شناختی است. فعالیتهای شناختی مورد تحلیل قرار می گیرند تا فعالیتها و خرده فعالیتها مشخص شوند، یادگیرنده مورد تحلیل قرار می گیرد تا بهترین راه آموزش که اطلاعات راحت تر از طرف یادگیرنده جذب می شود طراحی گردد و محیط یادگیری و فعالیتها تحلیل می گردد تا هر گونه موانع یا محدودیتی که باعث محدود کردن یادگیری معنا دار می شود مشخص شود. اما در محیط آموزشی الکترونیکی جمعیت فراگیران به راحتی قابل شناسایی و در دسترس نیستند و محیط یادگیری متنوع و اغلب ناشناخته است.

بحث در مو رد سبکهای یادگیری از اواخر دهه های سال 1970 به بعد رونق پیدا کرد. بسیاری معتقدند که سبکهای یادگیری بر خود یادگیری تاثیر می گذارند. اگر چه اصطلاح سبکهای یادگیری به طرق مختلف تعریف می شود و تعاریف گوناگونی دارد و لیکن عمدتاً همه تعاریف بر این نکته تاکید می ورزند که سبکهای یادگیری شامل باورها، اعتقادات و رجحانها و رفتارهائی می باشد که افراد به کار می برند تا در یک مو قعیت معینی به یادگیری خود کمک کنند. سبکهای یادگیری شامل سه زمینه هستند:شناختی، فیزیولوژیکی و عاطفی.

منظور از سبک شناختی یادگیری این است که فرد چگونه مسائل را درک می کند، یاد می گیرد و به حل آنها می پردازد. سبک فیزیولوژیکی به این معناست که یادگیرنده ترجیح می دهد با دیگران کار کند، یا به تنهائی و….(هان، [1] 1995).

تحقیقات نشان داده اند که دانش آموزان و دانشجویان در یک موقعیت یکسان به اشکال گوناگونی یاد می گیرند. به علاوه برای مطالعه درسهای خود از روشهای مختلفی استفاده می کنند که این روشها تا اندازه ای تحت تاثیر سبکهای یادگیری و تا اندازه ای تحت تاثیر محتوای درسها شکل می گیرند.

پژوهشهای متعددی چگونگی شکل گیری سبکهای یادگیری و ارتباط آن با متغیرهایی مثل جنسیت، توانائی حل مسئله، شیوه های فرزند پروری و … را مو رد بررسی قرار داده اند.

در مقاله حاضر ارتباط این سبکها با متغیر هوش هیجانی و یا به عبارتی ارتباط دو سبک مهم (تکانشی تأملی و مستقل از زمینه وابسته به زمینه) با آن نوع هوش که بیشتر با مسائل اجتماعی و هیجانی و نه با مسائل شناختی مرتبط است، مورد توجه قرار می گیرد.

سبکهای یادگیری چیست؟

اصطلاح سبکهای یادگیری کاملاً جدید است. نتایج مطالعات نشان می دهد افراد در چگونگی گرایش به یک تکلیف متفاوتند و این تفاوتها صرفاً ناشی از هوش و یا قابلیت های اجتماعی نیست.

«این سبکها روشهای ترمیمی برای پردازش و سازماندهی اطلاعات و پاسخدهی به محرکهای محیطی است.» (شوئل [2]، 1981، ص 46، به نقل از نوروزی، 1382) برای مثال افراد خاصی به بیشتر موقعیتها به سرعت پاسخ می دهند و افرادی دیگر به طور آهسته و تاملی، با وجود این که ممکن است هر دو گروه اطلاعات و دانش یکسانی در ارتباط با آن تکلیف داشته باشند. (وولفولک [3]، 1995).

در حالی که تحقیقات در مورد کاربردهای آموزشی هنوز هم در مراحل اولیه خود باقی مانده است، شواهد به دست آمده از تحقیقات گوناگون نشان می دهند که دقت نظر در مورد سبکهای یادگیری ممکن است در ارتباط با موضوعات متنوع آموزشی سودمند باشد.

از این رو، مطالعات در مورد سبکهای یادگیری و ارتباط با یادگیری، بخش عظیمی از روانشناسی امروز را به خود اختصاص داده است.

سبکهای یادگیری دارای سه زمینه بسیار مهم هستند که عبارتست از:

1- سبکهای یادگیری فیزیولوژیک

این سبکها بیشتر به چگونگی واکنش یادگیرنده به محیط فیزیکی اش می پردازند: به این معنا که فرد در هنگام یادگیری در مقابل اثرات محیط تاثیر پذیر است؛ بعضی دوست دارند در خلوت و برخی عادت دارند با صدای موزیک مطالعه کنند. حتی پر نور و یا کم نور بودن محیط بر یادگیری فرد اثر می گذارد. نتایج بعضی از پژوهشها نشان داده است هنگامی که دانش آموزان در سبک و محیط ترجیحی خود مطالعه می کنند بیشتر می آموزند. برای مثال، دان بوردی و کلارس [4] (1989) در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که دانش آموزان وقتی بهتر و بیشتر یاد می گیرند که در مکان مورد پسند و به روش دلخواهشان مطالعه کنند و همچنین شواهدی وجود دارد که دانش ‎آموزان خیلی باهوش به ساختار کم تری احتیاج دارند و ترجیح می دهند که به تنهایی و در سکوت یاد بگیرند.(تورنس [5]،1986، به نقل از نوروزی، 1382)

2- سبکهای عاطفی

ویژگی های شخصیت فرد و چگونگی برخورد او با جریان یادگیری، محتوای این سبک را تشکیل می دهد یعنی این که بدانیم یک فرد با چه ویژگی و چه نوع هیجانی به یادگیری می پردازد. مثلاً، گروهی از یادگیرندگان در یادگیری سماجت می کنند و با پشتکار فراوان تا مطلبی را یاد نگیرند آرام نمی نشینند، لیکن گروه دیگر دوست دارند با همکلاسی های خود و با تشویق آنها به مطالعه و یادگیری بپردازند و به عبارت دیگر این گروه در جمع بهتر یاد می گیرند. (اسلاوین [6] 1991 و سیندر [7]، 1991)

3- سبکهای شناختی

ویژگی های اصلی سبکهای شناختی یادگیری

1- سبکهای روندی، ظاهری: صوری روالی [8]

این گونه ویژگی ها بیشتر به ساختار ظاهری فعالیت های شناختی توجه دارند تا مبانی بنیادی آنها. به عبارت دیگر، آنچه در شکل و ظاهر فعالیت وجود دارد مورد نظر است نه ساختار و عوامل درونی یک فعالیت.

2- فراگیرندگی [9]

این ویژگی بیشتر جنبه درونی عمل شناخت را در نظر می گیرد که در این جا می توان آن را به سبب تمایلات شخصی و روشهای ترجیحی، شخصیت نامید. به عبارت دیگر، جنبه درونی شناخت و اثرات آن در راهبردهای شناختی، فرد را تحت تاثیر قرار می دهد و موجبات رفتار را فراهم می کند.

3- ثبات [10]

درباره این ویژگی باید گفت که سبکهای شناختی دارای یک نوع ثبات سنی هستند البته این بدان معنا نیست که غیر قابل تغییرند؛ چه بسا سبکهائی که پس از مدتی تغییر می یابند و به نوعی دیگر جلوه می کنند.

4- قطبیت [11]

معمولاً سبکهای شناختی دو قطبی هستند یعنی در دو بعد ارزشی که قابل تمیز

می باشند قرار دارند. به عبارت دیگر، وقتی فرد در یکی از طبقه بندیهای شناختی قرار

می گیرد با فردی که در بعد مخالف است، قابل مقایسه و تعمیق است؛ و در این راستا تفکیک افراد متکی به زمینه و مستقل از آن را با توجه به‌آزمونهای مربوط می توان تشخیص داد.

انواع سبکهای شناختی

سبکهای شناختی در دامنه های بسیار وسیعی مورد توجه قرار گرفته اند و اکثر پژوهشگران این سبکها را در دو بعد مطالعه کرده اند که اهم آنها عبارتست از:

مقاومت در برابر انعطاف پذیری

این گونه افراد، در مقابل تغییر نوعی سرسختی از خود نشان می دهند. همانند معلمان با تجربه ای که در استفاده از وسایل آموزشی در مقابل افرادی که با سبک انعطاف پذیری خویش راه‌آموزش را سریع تر طی می کنند با بی تفاوتی برخورد می کنند.

متعارف بودن در برابر فردیت

بسیاری از افراد برای یافتن راه حل یک مسئله به شیوه های مختلف دنبال جواب متعارف می گردند؛ در صورتیکه گروهی فقط به جوابهای غیر متعارف و فردی گرایش دارند.

سبک های مفهوم سازی

در این سبک فرد با توجه به محرک و اثرات آن در ادراک و ساخت مفاهیم تجزیه و تحلیل می شود.

سبک های بخش بخش سازی

افرادی که در این نوع سبک قرار دارتد معمولاً دارای نگرش پایدار در زمینه جداسازی مقولات از یکدیگر هستند، یعنی موضوعات را به صورت مجزا از یکدیگر می بینند.

واگرایی در مقابل همگرایی

افراد این سبک در دو قطب کاملاً متضاد هستند. افراد همگرا به منابع منطقی و درست و در مقابل افراد واگرا به تنوع و کمیت پاسخ ها توجه دارند. دو قطب این سبک در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند به این تربیت که همگرایان تفکری در جهت علوم و واگرایان تفکری در جهت هنر دارند. (سریواستاوا [12]، 1991 به نقل از نوروزی 1382)

کسانی که به سبک واگرا عمل می کنند توانائی بیشتری در موقعیتهای عینی و واقعی دارند و بیشتر نظاره گر هستند تا عملگرا. افراد همگرا دارای نوعی تفکر عملکردی اند و بیشترین توانائی را در کاربرد تئوریها و اندیشه های عملی را دارند.

جذب کننده در برابر انطباق یابنده

دانش آموزانی که دارای سبک یادگیری جذب کننده هستند نوعی توانائی در جذب و ترکیب اطلاعات به صورت منطقی دارند و به مفاهیم انتزاعی علاقه بیشتری نشان می دهند تا مفاهیم اجتماعی. در مقابل دانش اموزان انطباق یابنده دارای نوعی نگرش آزمایشگری و تجارب مستقیم هستند.

پردازش کننده کلامی در برابر دیداری

افرادی که سبک پردازش کننده کلامی دارند، کسانی هستند که از طریق شنوائی و تعامل میان شنیده های خود بهتر به مرحله یادگیری می رسند تا آنهایی که از طریق دیدار می خواهند مطالبی بیاموزند.

سبک شناختی تکانشی در مقابل تاملی

در این سبک، سرعت ادراک مورد نظر است کسانی که دارای سبک شناختی تکانشی هستند بیشتر به سرعت پاسخ توجه دارند. در این سبک، سرعت ادراک مورد نظر است و شاید همین طرز تفکر این گونه افراد سبب شده است که آنها اشتباهات بیشتری را مرتکب می شوند. در حالی که، افرادی با سبک شناختی تاملی با دقت و حوصله بیشتر به کار می پردازند و چنانچه تکلیفی از آنها خواسته شود با تاخیر و تامل آن را انجام می دهند و شاید بتوان گفت در انجام امور و حل مشکلات به تحلیل می پردازند و ضمن تامل، راه حلهای مختلف را پیش بینی می کنند و با انتخاب بهترین راه‌آن را انجام می دهند.

سبکهای پیچیدگی شناختی در برابر سادگی شناختی

دانش آمو زان با پیچیدگی شناختی کسانی هستند که در شرایط پیچیده خود را سریع تر هماهنگ می کنند در حالیکه دانش آموزان دارای سبک سادگی شناختی، موقعیتهای یکنواخت و محیط منظم را بیشتر ترجیح می دهند. (نوروزی، 1382)

سبکهای شناختی وابسته به زمینه و مستقل از زمینه

در مورد این سبک و سبک تکانشی تاملی به طور مفصل تر از بقیه بحث خواهد شد.

سبک وابسته به زمینه[13]و مستقل از زمینه [14]

در اوایل 1945 هرمن و یتکین [15]متوجه تحقیقاتی پیرامون تفاوت افراد در زمینه موقعیتهای دیداری یک مسئله شد. و یتکین افراد را به دو دسته وابسته به زمینه و مستقل از زمینه تقسیم بندی کرد. (و یتکین و مور و گودیناف [16]، 1977)

افراد وابسته به زمینه یک الگو را به شکل یک کل مشاهده می کنند نه به شکل یک سری عناصر جداگانه از هم. افراد وابسته به زمینه به سختی روی یک قسمت خاص از موقعیت، جدا کردن جزئیات یا تحلیل الگو به بخشهای مختلف تمرکز می کنند. این افراد بیشتر گرایش دارند با گروه کار کنند و در زمینه اطلاعات اجتماعی نیز حافظه خوبی دارند و به موضوعاتی از قبیل ادبیات و تاریخ علاقه دارند. افراد مستقل از زمینه در مواجهه با موقعیتها اجزاء را جداگانه مشاهده می کنند و توانائی تحلیل مولفه های یک الگو را دارند. آنها به روابط اجتماعی و افراد وابسته به زمینه چندان گرایش ندارند و لیکن در ریاضی و علوم که توانائیهای تحلیلی را می طلبد کارایی دارند (وولفولک، 1995).

سبکهای وابسته به زمینه و مستقل از زمینه گویای آن است که قضاوتهای شخصی بعضی یادگیرندگان تحت تاثیر زمینه موضوع یادگیری قرار می گیرد در حالیکه برای بعضی اشخاص دیگر تاثیر زمینه بسیار اندک است یا اصلاً وجود ندارد. (ویتکین، مور، گودیناف و کاکس [17]، 1997).

افرادی که از لحاظ سبک یادگیری وابسته به زمینه اند به راحتی نمی توانند محرکها را از زمینه ها جدا کنند؛ لذا ادراکهای آنان به سادگی تحت تاثیر تغییرات زمینه ای قرارمی گیرد. از سوی دیگر، افراد مستقل از زمینه به سادگی می توانند محرکها را از زمینه ها جدا کنند. به افراد دارای سبک وابسته به زمینه کلی نگر و به افراد دارای سبک مستقل از زمینه تحلیلی نگر نیز می گویند زیرا گروه اول شکل و زمینه را جدا از هم می بینند و لذا به راحتی می توانند آنها را از هم جدا کنند. این دو گروه یادگیرنده یعنی وابسته به زمینه و مستقل از زمینه با محیط خود به طور متفاوت برخورد می کنند. اشخاصی که وابسته به زمینه اند جذب دیگران می شوند شغلهایی را که مستلزم ایجاد رابطه با دیگران است مانند معلمی را بر می گزینند و موضوعات درسی نظیر علوم اجتماعی را که بیشتر با مردم سر و کار دارد انتخاب می کنند. از سوی دیگر، افراد فارغ از زمینه مشاغلی را که نیاز چندانی به تعامل اجتماعی ندارند مانند اختر شناسی و مهندسی را ترجیح می دهند و موضوعات درسی نظیر ریاضیات وعلوم را که تاکید چندانی بر امور انسانها ندارند انتخاب می کنند.

هوهن (1995) گفته است: یادگیرندگانی که از نظر سبکهای یادگیری، مستقل از زمینه و یا وابسته به زمینه اند، در فعالیت های تحصیلی و انجام تکالیف تحصیلی نیز با هم فرق دارند. یادگیرندگان مستقل از زمینه ترجیح می دهند تنها کار کنند، قادرند کوششهای خود را در رابطه با انجام پروژه ها و حل مسائل سازمان دهند و دوست دارند هدفها یشان را خود تعیین کنند.

از سوی دیگر، یادگیرندگان وابسته به زمینه ترجیح می دهند که در گروه کار کنند با معلم تعامل بیشتری داشته باشند و به تکالیف سازمان یافته و تقویت بیرونی بیشتر نیازمندند.

سبکهای یادگیری وابسته به زمینه و فارغ از زمینه به مفاهیم مشارکت و رقابت نیز ربط داده شده اند. اسلاوین (1990) نشان داده است که دانش آموزان و دانشجویان کشورهای لاتین و‌آفریقایی در روابط با دیگران بیشتر از دانش آموزان و دانشجویان سفید پوست آمریکائی حالت مشارکتی دارند و گفته می شود علت این امر آن است که گروه اول بیشتر از گروه دوم وابسته به زمینه اند.

نکته مهم آن است که ویژگی های فوق در افراد افراطی سبکهای وابسته به زمینه و مستقل از زمینه یافت می شوند. واقعیت امر این است که اکثریت افراد در حد وسط میان این دو قطب قرار می گیرند و تنها از بعضی جنبه ها متمایل به یکی از دو کرانه پیوستار وابسته به زمینه و مستقل از زمینه اند و نکته دیگر آن که هیچ یک از دو سبک به دیگری برتری نداشته و هر یک در موقعیتهایی به خصوص به کار می آیند (سیف، 1379).

تاثیر تقویت کننده ها

همان طور که قبلاً نیز گفته شد، افراد مستقل از زمینه بیشتر تحت تاثیر چهار چوبهای درونی خود هستند تا چهارچوبهای بیرونی و اجتماعی. بنا بر این، تقویت کننده ها تاثیر چندانی بر روی آنها ندارند.

در مقابل، افراد وابسته به زمینه به تقویت کننده های بیرونی بهتر پاسخ می دهند. هم چنین بر طبق شواهد افراد مستقل از زمینه نسبت به افراد وابسته به زمینه تمایل بیشتری در جهت انگیزش درونی دارند.

در مطالعه ای که به وسیله استیس فیلد انجام شد از کودکان 11-8 ساله که در اتاق آزمایش به بازی پرتاب توپ در سوراخ مشغول بودند برای هر کودک 2 سوراخ برای پرتاب در نظر گرفته می شد که کودک در انتخاب سوراخ برای پرتاب آزاد بود. از سه نوع اول بعد از پرتاب درست روشن کردن یک چراغ بود که این تقویت کننده بر روی افراد مستقل از زمینه به دلیل سیستم خود پاداش دهی اثر بیشتری گذاشت. نوع دوم تقویت کننده، استفاده از روش اقتصاد پته ای بود. به این شکل که، بعد از پرتاب صحیح به واسطه پته ها اسباب بازیهای کوچکی به آنها داده می شد. این روش برای هر دو گروه وابسته به زمینه و مستقل از زمینه به یک اندازه موثر بود. نوع سوم تقویت کننده استفاده از تشویق و تمجید کلامی بودکه توسط آزمایشگر ابراز

می شد.

نهایتاً مشخص شد جائی که انگیزش درونی در کار است افراد مستقل اززمینه موفق ترند و در جائی که انگیزش بیرونی و پاداشهای مادی و اجتماعی در کار است افراد وابسته به زمینه موفق ترند.

استفاده از رسانه ها و یادگیری

براساس مطالعات انجام شده روشن شد که افراد وابسته به زمینه در یادگیری مطالبی از قبل سازمان داده شده موفق ترند تا مطالبی که انسجام کافی ندارند. در حالیکه، افراد مستقل از زمینه مطالبی را که خود سازماندهی می کنند بهتر از مواد از قبل سازماندهی شده فرا می گیرند.

در مطالعه ای که توسط فلمینگ در سال 1968 انجام گرفت فهرستی از لغاتی که متمایز کننده افراد مستقل از زمینه وابسته به زمینه بود به آنها ارائه شد. در این آزمون آزمودنیها موظف بودند که این لغات را پشت سر هم و به ترتیب دلخواه خود یاد بیاورند و سپس ارزیابی می شدند. دستاوردهایی که این مطالعه به همراه داشت این بود که هنگامی که لغات به شکل سلسله مراتبی ارائه می شد افراد وابسته به زمینه موفق تر بودند ولی هنگامی که لغات و واژه انسجام یافته نبود افراد مستقل از زمینه توانائی بهتری در به خاطر آوردن واژه ها داشتند.

در تحقیقی که بر روی دانشجویان، توسط رنزی [18] (1974) انجام شد به این نتیجه رسید هنگامی که بازخورد پس از درس بلافاصله ارائه می شود دانشجویان وابسته به زمینه موفق ترند تا دانشجویان مستقل از زمینه. (ویتکین،1977)

مطالعات ویتکین و دیگران

مطالعات با ارزشی را ویتکن و همکارانش در طول سال 1971 انجام داده اند. بر طبق این مطالعات، یادگیرندگان برای روبروشدن با عوامل محیطی خود سبکهای حسی را بر می گزینند. به عنوان نمونه، درک انسان وابسته به زمینه تحت تاثیر شرایط اطراف او و درک انسان مستقل از زمینه جدا یا مجزا از اطرافش شکل می گیرد.

ویتکین و همکارانش در همان سال 1971 آزمونی را تهیه کردند که با آن می توان افراد وابسته به زمینه و مستقل از زمینه را از یکدیگر تشخیص داد. این‌آزمون آزمون اشکال نهفته [19] نام دارد.

کار ویتکین که بر اساس 35 سال پژوهش روی تقریباً 2000 موضوع شکل گرفته به این منظور است که پژوهشگران آموزش و پرورش درباره آزمون اشکال نهفته آگاهی پیدا کنند و بدانند که این‌آزمون بر مبنای پژوهشهای روانشناسی برای اجرای امور آموزشی تهیه شده است.

گریتی [20] (1985) معتقد است؛ این گونه تفاوتهای فردی ویژگها و رفتارهای درونی به عنوان مبانی برای سبک های مختلف یادگیری به کار گرفته می شوند. آگاهی از چنین تفاوتهایی می تواند کار مربیان آموزش و پرورش را در ارتباط با یادگیرندگان و ساختارهای وظایف یادگیری و محیط آسان سازد.

به نظر می رسد که بهترین زمان برای استفاده آزمون اشکال نهفته وقتی است که یک متخصص آموزش و پرورش سعی در اندازه گیری سبک مستقل از زمینه را در یک متن دارد و می خواهد بداند تا چه حد یک فرد می تواند حواس پرتی هایی را که اشخاص دیگر از طریق اطلاعات به او ارائه داده اند نادیده بگیرد. (نوروزی، 1382)

رویکرد ریاضی به شکل عمومی فطرت گرا و به شکل خاص مسئله گراست

حال این سوال پیش می آید که آموزش ریاضیات چه تأثیری روی شخصیت فکری و منش های حل مسئله و شیوه های یادگیری دانش آموزان می گذارد؟ جواب این است که ساختار شناختی آنان بیانگر جذب و انطباق آنان با این فرایند است.

ذهن دانش آموزان همچون گل های رنگارنگی که از یک آب و خاک و خورشید بهره گرفته اند، امّا با یکدیگر در رنگ و بو تفاوت دارند که در برابر نظام آموزشی یکسان مهارت های مختلف و ثمرات گوناگونی را نتیجه می‌دهند. با این تنوع زمینه های یادگیری دانش آموزان را می توان در سبک های یادگیری و در ساختار انسان شناختی آنها خلاصه کرد.

مسلماً پیشینه فکری و مهارت هایی که در ذهن دانش آموزان ثبت شده اجازه نمی دهد آن ها در مواجهه با نظام یکسانی که در پیش رو دارند ساختارهای شناختی یکسانی را داشته باشند. این تنوع ساختارهای شناختی که تحت تربیت نظام آموزشی یکسانی بوده اند نه تنها نا خواسته نیست بلکه مورد تأیید است.

در باب تنوع سبک های یادگیری و تفکر وشناخت دانش آموزان تئوری های گوناگونی وجود دارد،یکی از تئوری های رفتار گرا یانه را که ملموس تر است را بر می گزینیم.

مجاری شناخت حسی دانش آموزان به پنج حس محدود می شودکه از میان آن ها حس بینایی، حس شنوایی و حس لامسه در ارتباط با جهان خارج و یادگیری بر دیگر حس ها غلبه دارند.

حس بینایی مبنای تفکّر تصویری و حس شنوایی مبنای تفکّر کلامی وحس لامسه مبنای تفکّر دست ورزی و ساختنی را پایه ریزی می کنند این طور نیست که تفکر کلامی، تصویری و دست ورزی ذهن دانش آموزان را به طور یکسان درگیر کنند. هر چند مهارت های تفکر دانش آموزان طیفی بین سه مهارت تفکر است امّا معمولاًدر دانش آموزان یکی از این سه سبک یادگیری بر دیگران غلبه دارد.

این سه مهارت تفکّر سه سبک یادگیری کلامی،

تصویری و دست ورزی را به دست می دهند. البته به ندرت ممکن است در دانش آموزی دو یا حتی هر سه سبک غلبه داشته باشند.

1- سبک یاد گیری کلامی از شنیدن نشات می گیرد

2- سبک یادگیری تصویری از دیدن نشات می گیرد

3- سبک یادگیری دست ورزی از لمس کردن نشات می گیرد

سبک یادگیری کلامی:

در دانش آموزان کلامی ساختار نمادین کلام نقش مهمّی در تفکّر و یادگیری ایفا می کند. اینان کسانی هستند که وقتی فکر می کنند به زبان کلمات و جملات با خود حرف می زنند و می توانند افکار خود را مستقیماً روی کاغذ بیاورند. استدلال ریاضی را مرحله به مرحله و جز به جز درک می کنند و چون مراحل اثبات به پایان می رسد مراحل درک ریاضی آنان خاتمه می یابد. ایشان از جز به سمت درک کل حرکت می کنند و معمولاً تئوری‌های آنان در چگونگی همنشینی جزئیات بسیار قوی است امّا در همبستگی مبانی وساختار های کلی ضعیف می باشند. درک ایشان از تاریخ نیز ازجز به کل است و بسیاری از تحوّلات بسیار کُند اجتماعی، برایشان قابل درک نیست. در برابر آن، اجزاء مؤثر در وقوع یک صحنه تاریخی برایشان بسیار سهل است.

ساختار نمادین کلام نقش مهمی در تفکر و یادگیری ایفا می‌کند

وقتی فکر می‌کنند به زبان کلمات و جملات با خود حرف می‌زنند و می‌توانند افکار خود را مستقیماً روی کاغذ بیاورند

استدلال ریاضی را مرحله به مرحله و جزء به جزء درک می‌کنند و چون مراحل اثبات به پایان می‌رسد مراحل درک ریاضی آنان خاتمه می‌یابد

از جزء به سمت درک کل حرکت می‌کنند و معمولاً تئوری‌های آنان در چگونگی جزئیات بسیار قوی است اما در همبستگی مبانی و ساختارهای کلی می‌لنگند

در این دانش آموزان آموزش در حرکت از کلام به مجرد می باشد

از بین فیلسوفان معروف فلسفه و سبک شناختی ارسطو، کندی، ابن سینا

سبک یادگیری تصویری:

در دانش آموزان تصویری شهود و تصویر سازی نقش مهمّی در تفکّر و یادگیری ایفا می کنند. وقتی این دانش آموزان به تفکّر می پردازند، روند تفکّر به زبان مفاهیم و ارتباط بین آن ها پیش می رود و بازنویسی روند تفکّر برای ایشان نیاز به زحمت مضاعف دارد. حتّی برخی از ایشان از به کلام در آوردن روند تفکّر خود عاجز و ناتوانند امّا می توانند به خوبی آن را به زبان مفاهیم و ارتباط بین آن ها بیان کنند. استدلال ریاضی توسط ایشان به صورتی کلی و مانند نگاه کردن به اجزای یک تابلو به طور سر تا سری ادراک می شود. در واقع از درک کل به سوی درک جزئیات حرکت می کنند و معمولاً تئوری های آنان در ساختار و مبانی دقیق است امّا در همنشینی و برقراری رابطه بین اجزا ضعیف عمل می نمایند.

درک ایشان از تاریخ نیز از کل به جز است و برعکس دانش آموزان کلامی در ادراک تحوّلات اجتماعی توانا هستند. تفکّر شهودی و تجربه نقطه قوّت ایشان است.

در دانش‌آموزان تصویری شهود و تصویر سازی نقش مهمی در تفکر و یادگیری ایفا می‌کنند

وقتی این دانش‌آموزان به تفکر می‌پردازند روند تفکر به زبان مفاهیم و ارتباط بین آن‌ها پیش می‌رود و بازنویسی روند تفکر برای ایشان نیاز به زحمت مضاعف دارد

برخی ازاین دانش آموزان از به کلام در آوردن روند تفکر خود عاجز و ناتوانند

می‌توانند به خوبی آن را به زبان مفاهیم و ارتباط بین آن‌ها بیان کنند

استدلال ریاضی توسط این دسته از دانش آموزان به صورتی کلی و مانند نگاه کردن به اجزای یک تابلو به طور سرتاسری ادراک می‌شود

از درک کل به سوی ادراک جزئیات حرکت می‌کنند و معمولاً تئوری‌های آنان در ساختار و مبانی دقیق است اما در همنشینی و برقراری رابطه بین اجزاء ضعیف می‌نماید

تفکر شهودی و تجربه نقطه قوت ایشان است

آموزش در این دانش آموزان حرکت از تصویر به مجرد می باشد

افلاطون، فارابی، ابن عربی، سهروردی و ملاصدرا زیر چتر این نوع مهارت یادگیری و تفکر قرار می‌گیرند

سبک دست ورزی

در دانش آموزان دست ورز که ساختار گرا هستند، باز سازی ساختارها و دست و فکرشان نقش مهمّی در تفکّر و یادگیری ایفا می کند. ایشان با به کار بردن ابزار ها و ساختن اشکال و باز سازی ذهنی ساختارها در ذهن خود مفاهیم را یاد می گیرند و مهارت ها را کسب می کنند. استدلال ریاضی را تا وقتی خودشان باز سازی نکنند، نمی فهمند و تاریخ را نیز باید به زبان ذهن خود باز سازی کنند تا بتوانند از آن درس یاد بگیرند. بسیاری از صنعت گران و مخترعین زیر چتر این نوع مهارت یادگیری و تفکّر قرار می گیرند.

دانش‌آموزان دست‌ورز که ساختارگرا هستند بازسازی ساختارها و دست ورزی نقش مهمی در تفکر و یادگیری ایفا می‌کند

با به کار بردن ابزارها و ساختن اشکال و بازسازی ذهنی ساختارها در ذهن خود مفاهیم را یاد می‌گیرند و مهارت‌ها را کسب می‌کنند

استدلال ریاضی را تا وقتی خودشان بازسازی نکنند نمی‌فهمند

بسیاری از صنعت‌گران و مخترعین زیر چتر این نوع مهارت یادگیری و تفکر قرار می‌گیرند.

در این دانش آموزان آموزش در حرکت از ملموس به مجرد می باشد

جایگاه دنیای ادراکی و سبک های یادگیری در فرایند یاددهی – یادگیری

در بررسی وتحلیل تکلیف دانش آموزان،شیوه های تدریس معلم و یادگیری دانش آموزان را می توان مشخص کرد. به نسبت تفاوتهای ظاهری در چهره افراد، تفاوتهایی نیز در سیستم ادراکی آنها وجود دارد که دریافت محرکات ویا انتقال اطلاعات از لحاظ عصبی برای آنان با ارزش،خوشایند،مطلوب ودلپذیراست.وتضاد میان دنیای ادراکی وسبک های تدریس معلم ودنیای ادراکی وسبک های یادگیری دانش آموز به احتمال زیاد به مشکلات ونارسایی های آموزشی منجرخواهد شد. بنابراین دانش آموزان هم در شیوه دریافت وهم در شیوه پردازش اطلاعات دارای موانعی است که خود به آن آگاهی ندارد،واین مقوله اگرچه بسیار گسترده وجامع است نمی توان آن را یک شیوه یادگیری نامید،اماآنقدر مهم ودارای جایگاه ویژه است که ارزش تحقیق وتفحص را دارد.این ها دانش آموزانی هستند که از نظر جسمی وهوشی سالم هستند اما از نظر خودباوری واعتمادبه نفس،توانمندی اجتماعی،حساسیت،زیبایی شناختی آسیب دیده اند،به طوری که شیوه های منفی یادگیری را پرورش می دهند. دانش آموزانی دچار اختلالات ویژه یادگیری دارای تصورات منفی و غلط و غیر واقعی از مشکل یادگیری خود دارند و این تصورات نادرست اغلب بسیار بدتر از خود مشکلات است زیرا باعث می شود فراگیر دائم در رنج باشد و احساس درماندگی عمیق در خود بکند

دنیای ادراکی و سبکهای تدریس معلم چه تاثیری بریادگیری دانش آموزان دارد؟

هر معلمی براساس نظام ادراکی خود به یک یا چند سبک زیر اقدام به تدریس می نماید:

1- وظیفه – محور: معلم مطالب درسی را شرح می دهد واز دانش آموزان عملکرد خاصی را انتظار دارد.

2- برنامه ریز همراه با تشریک مساعی: معلم وسایل واهداف آموزشی را با مشارکت دانش آموزان طراحی می کند.

3- دانش آموز – محور: معلم ساختاری را برای دانش آموزان فراهم می کند تا هرگونه می خواهند یا علاقه دارندعمل کنند.

4- موضوع – محور: معلم تا مرز حذفِ دانش آموزان برای محتوای سازمان یافته تاکید دارد.

5- یادگیری – محور: معلم اهمیتی یکسان برای دانش آموزان،اهداف برنامه های درسی ومطالب آموزشی قایل می باشد.

6- افراد عاطفی واحساساتی وافرادی با خصوصیات برعکس: معلم عواطف شدید خود را به تدریس واشتغال به آن نشان می دهد.با اشتیاق وارد فرایند یاددهی – یادگیری می شود وجوّی مهیج در کلاس همراه با عواطف زیاد ایجاد می کند.نقطه مقابل آن بر عواطف مسلط می باشد،بطوری که بیشتر منطق غالب است ویادگیری بدون احساس است،گرچه در کلاس هایی که از نظر عاطفی هیجان بیشتری وجود دارد یادگیری مهمتر ومعنادارتر است.

دنیای ادراکی و سبک های یادگیری دانش آموزان چه تاثیری در یادگیری آنان دارد؟

ازطریق مشاهدات بالینی می توان گرایش دانش آموزان را برای ترجیح وبرتری استفاده از سیستم ومسیر ادراکی به دیگر درون داده های ادراکی ونظام حاکم بر آن پی برد،وآنان را طبقه بندی نمود(نظام عصبی – کلامیN.L.P.)دانش آموزان معمولاًدارای یک مسیر ادراکی وساختارعصبی بهینه ای می باشند. بدین معنی که برخی از دانش آموزان با گوش کردن مؤثر یادمی گیرند(مسیر شنوایی) برخی دیگراز راه چشم هایشان این فراگیری را بهتر صورت می دهند(مسیربینایی) تعدادکمی از دانش آموزان نیزهستندکه به نظر می رسد ازراه لمس کردن کارآمدی داشته باشند(مسیرلمسی)وگروه دیگری ازفراگیران وجوددارند که به وسیله احساس عضلانی بهتر یادمی گیرند(مسیر حس جنبشی یا حرکتی).تحقیقات گسترده دراین باره بیانگر آن است که بین 80 تا 90درصد افراد اطلاعات دریافتی را از طریق مسیرادراکی و حسی برتر مورد توجه قرار می دهد (کرک، سنت ولارسن 1981)

بسیاری از دانش آموزان عادی دارای نارسایی های ویژه یادگیری،با این که هیچ گونه ضایعه اساسی در اندامهای حسی خود ندارند،در یک دنیای ادراکی نامطلوبی زندگی می کنند. وبصورت محدود و ناقص در فراگیری دروس ازشیوه های ذیل بهره می گیرند:

1- یادگیرنده توسعه محور: این دانش آموزان به صورت گام به گام وبه صورت نظام مند به شکل پازل قطعات دانش را کنار یکدیگر قرار می دهند ودانش بیشتری کسب می کنند.

2- یادگیرنده شهودی: شیوه یادگیری این دانش آموزان طبق منطق سنتی یا برحسب زمان یا دارای توالی گام به گام نیست. آن ها به صورت جهشی در جهتهای مختلف،از طریق بینش ناگهانی وتعمیم های معنادار ودقیق که ناشی از یک روش غیر نظام مند جمع آوری اطلاعات وتجربه است مطالب را یاد می گیرند.

3- متخصص حسی:این دانش آموزان برای ساخت مفاهیم معنادار،فقط بر یک حس اتکاء دارند.

4- تعمیم حسی (VAKT): این دانش آموزان برای جمع آوری اطلاعات وکسب بینش از کلیه حواس ویا بیشتر حواس خود استفاده می کنند.(حس بینایی، حس شنوایی،حس حرکتی یاجنبشی،حس لامسه)

5- از نظر عاطفی فعال:این دانش آموزان در کلاسی که بار عاطفی زیاد دارد بهترین عملکرد رادارند.معلم از طریق شعر،نمایش،توصیفهای شیرین درگیر مطالب یادگیری می شوند،بحث داغ وآزاد وتعامل عقاید مخالف وموافق موجب یادگیری بهتر می شود.

6- از نظر عاطفی خنثی: بعضی از دانش آموزان در کلاسی که بارعاطفی کم ویا صفر است عملکرد بهتری دارند.

7- ساختارگرای محض:این دانش آموزان هنگامی که معلم ساختاری واضح وروشن برای یادگیری ارائه می دهد،عملکرد بهتری دارند،اگر هدفها ومحدودیتهابه دقت بیان شوند،موجب انجام کارهای اندیشمندانه در کلاس می گردد.

8- یادگیرنده آسیب دیده(اختلالات ویژه یادگیری): این مقوله اگرچه بسیار گسترده وجامع است نمی توان آن را یک شیوه یادگیری نامید،اماآنقدر مهم ودارای جایگاه ویژه است که ارزش بحث دارد.این ها دانش آموزانی هستند که از نظر جسمی وهوشی سالم هستند اما از نظر خودباوری واعتمادبه نفس،توانمندی اجتماعی،حساسیت،زیبایی شناختی آسیب دیده اند،به طوری که شیوه های منفی یادگیری را پرورش می دهند. دانش آموزانی دچار اختلالات ویژه یادگیری دارای تصورات منفی و غلط و غیر واقعی از مشکل یادگیری خود دارند و این تصورات نادرست اغلب بسیار بدتر از خود مشکلات است زیرا باعث می شود فراگیر دائم در رنج باشد و احساس درماندگی عمیق در خود بکند

9- یادگیرنده التقاطی: دانش آموزانی که می توانند شیوه های یادگیری راتغییردهند وبه صورت اثربخشی از آن ها استفاده کنند.

منابع

1. ابراهیمی، نامدار.(1382). مقایسه سبکهای یادگیری دانش آموزان پیش دانشگاهی دختر و پسر رشته های علوم انسانی، تجربی و ریاضی فیزیک، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.

2. آزاد مرد، شهنام. (1379). رابطه بین سبک یادگیری وابسته به زمینه و نابسته به زمینه و توانائی حل مسئله دانش آموزان سوم راهنمائی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.

3. حسینی لرگانی، مریم. (1377). مقایسه سبک های یادگیری دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد زن و مرد قوی و ضعیف سه رشته علوم انسان،پزشکی و فنی مهندسی دانشگاهها. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی.

4. رحیمی،محمد،(1381) کاربرد N L P در آموزش وترمیم اختلالات ویژه یادگیری،ماهنامه اطلاعات علمی،سال 16 شماره 9،تیر

5- رضایی، اکبر (1378). مقایسه سبک های یادگیری (وابسته به زمینه نابسته به زمینه) دانش آموزان و دانشجویان گروههای علوم انسانی و ریاضی مدارس و دانشگاههای تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی.

6. کردنوقابی، رسول. (1378). رابطه بین سبکهای شناختی وابسته به زمینه ومستقل از زمینه دانش آموزان و شیوه‌های تربیتی مورد استفاده والدین آنها. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی.

7. نوروزی، داریوش. (1382). سبکهای شناختی و ارتباط آنهابا یادگیری. مجموعه مقالات علوم انسانی و علوم تربیتی و روانشناسی (دفتر ششم). تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، واحد جنوب.

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه